همین چندروز پیش یک میز و سه صندلی گذاشتم توی اتاقم. روی یکی از صندلیها خودم نشستم، روی یکی دلم را نشاندم، و روی دیگری عقلم را. نشستیم و ساعتها حرف زدیم؛ از زندگی، از عشق، از منطق، از اهدافمان، آرمانهایمان و از هر در دیگری که فکرش را بکنید. میان صحبتهایمان، گاهی دل خشمگین میشد، گاهی عقل دندانقروچه میگرفت، گاهی دل بغض میکرد، گاهی عقل آه از نهادش برمیخاست. سعی میکردم آرام باشم و آنها را هم به آرامش دعوت کنم. بههرحال تصمیمگیری برای یک مسئلهٔ جدی نیاز به همفکری و مشورت دور از هیجان دارد. خوشبختانه این اتفاق افتاد و وقتی بعد از ساعتها، تصمیم نهایی را گرفتیم، بر لب هر سهمان لبخند بود. من فکر میکنم راضی کردن عقل و دل در کنار هم، کار دشوار اما خوشنتیجهای است. ما دوباره سهتایی دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم که دست کم تا چندسال آینده، ادبیاتمان را دور از اضافهشدن هر دغدغهٔ دیگری ادامه بدهیم. :)
دانلود آهنگ ایهام به نام عشق بازدید : 1480
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 5:41